عاشقی در مدار مادری
کنارمان هستند هر لحظه، آنقدر نزدیک که گاهی فراموش میکنیم حضور و نگاهشان را، فراموش میکنیم زیر سایه آنها نفس میکشیم. هم پای ما قدم برمیدارند تا دویدن بیاموزیم،
کنارمان هستند هر لحظه، آنقدر نزدیک که گاهی فراموش میکنیم حضور و نگاهشان را، فراموش میکنیم زیر سایه آنها نفس میکشیم. هم پای ما قدم برمیدارند تا دویدن بیاموزیم، دویدن را که آموختیم از دور تماشایمان میکنند تا اوج بگیریم، اما دلهایشان در تپش از بیپروایی ما است. خسته میشویم و کم میآوریم تنها پناه همیشگیمان هستند، اما آنها حق کمآوردن ندارند تنها بهحکم عشق مادریشان. مادر موجودی که گوشهای از عشق پروردگار را به نمایش میگذارد بر روی زمین است. نگاهش، صدایش و مهربانیاش همهوهمه نشانی از خالقی بیهمتا را به نمایش میگذارد، کسی که بیدریغ و بدون چشمداشت تمام هستیاش را برای فرزندش هزینه خواهد کرد و امروز روز مادر است؛ روز میلاد بانوی دوعالم را به نام مادر نامگذاری شده که دختری نمونه بود، همسری بیهمتا بود و مادری مهربان بود. یک سال در میدان زندگی میدویم و گاهی خسته و دلزده میشویم و گاهی پرشورونشاط تا بالاخره فقط یک روز و آن هم در روز مادر یادمان بیاید باید به زبان بیاوریم که آن آغوش پرمهر بیچشمداشت را چقدر دوست داریم. روز مادر برای اعتراف به دوستداشتن مادر چه بهانه زیبایی است.
صحبت از بزرگداشت روز زن و مادر که میشود، جغرافیای جهان به هم میریزد و همه خطهای کشیده شده به مرز مشترک تبدیل میشود. مرز مشترکی که از دل پر مهر مادر میروید و نگاه خیسی که همه دغدغههای آدمی را میشوید و با خود میبرد. دغدغههایی از جنس دردهایی که دیگر جنسیت برای آنها معنایی ندارد. عمق این عشق را تنها مادران میدانند و بس.